کار فرهنگی در سه کشور فارسی زبان
در سه کشور فارسی زبان کار فرهنگی در تاجیکستان به مراتب راحت تر است. این نه به دلیل حمایت های مالی دولتی بلکه به علت باقی ماندن نهاد های فرهنگی از دوران شوروی که به زندگی خود ادامه می دهند و هنوز از دولت بودجه می گیرند. قانون اساسی تاجیکستان نیز از ایران و افغانستان لیبرال تر است و دارای ساختاری سکولار می باشد. کم و بیش مقام های تاجیکستان دوستداران فرهنگ می باشند.
سهم فرهنگی استبداد شرق را نباید به پای حاکمین نوشت. چون دولت و مردم پا به پای هم رشد می کنند.
تاجیکستان تنها کشور فارسی زبان است که بر طبق قانون هر شخصی می تواند اقدام به تشکیل یک نهاد فرهنگی خصوصی نماید البته مقداری سخت و مخارجی دارد ولی نهاد های غیر دولتی در تاجیکستان صرف نظر از عمر کم آنها پیشرفت های چشمگیری داشته اند. بهترین ماه های فرهنگی در تاجیکستان ماه مای و اکتبر می باشد که در طی این دو ماه جشنواره های مختلف فرهنگی به روی صحنه می روند. تفییرات فرهنگی در جامعه انقلاب را رخ بر نمی کشد و سینه خیز پیش می رود و راه دیگری وجود ندارد به جز برنامه ریزی طولانی مدت.
(فراموش نباید کرد که تاریخ تشکیل نهاد های غیر دولتی فرهنگی در افعانستان از ایران و تاجیکستان قدیمی تر است و کارنامه تاریخی بهتری را در این زمینه دارد. و هستند نهاد های فرهنگی در افعانستان که بدون حمایت دولت به زندگی خود ادامه می دهند. شهر هرات و تاریخ نهاد های غیر دولتی آن از نمونه های بارز آن است.)
هرچه را کشتی در اینجا می کنی آنجا درو – گندم ز گندم بروید و جو زجو.
– – – – – – – – – – – — –
تغییرات بزرگ برنامه های بزرگ را می طلبد. جنبش های اجتماعی بی برنامه و سازماندهی نشده مانند سونامی و زلزله است. اولین قدم برداشتن سد های تشکیل نهاد های مردمی است. این نهاد ها محل تمرین مدارا است. متاسفانه در زبان و ادبیات فارسی هنوز مدرنیسم وارد فهم و شعور ادبی ما نشده است و ملکه ذهن ما نیست. نعبیر های ما از غرب برخواسته از ساختار دانش زبانی میراث فرهنگی ما است. این شعور دسته جمعی ما از غرب احتیاج به بازنگری است. مشکل ابزاری ما در فرهنگ و زبان خود برای ایجاد ارتباط با مخاطبی از جهان دیگر بویٰٓژه مخاطب غربی نرسیدن ادبی به این جهان است. زبان و ادبیات فارسی هنوز به مرحله مدارا از نظر تاریخ ادبیات مدرن نرسیده است. بزرگترین شاهد آن شعر در شعور اجتماعی ما است. بزرگترین افتخارات ادبی ما تصویر هائی فردی است که تنها یک سخنگو دارد و آن شاعر و در جای خود زاویه گفتگوی اتوریتر با مخاطب دارد و فقط خاطرات و تصاویری که وی از دنیا دارد را به من مخاطب انتقال می دهد یک تجربه شخصی یک فرد. یکی از علائم عقب ماندگی یک فرهنگ نوشتاری در ادبیات قوی بودن شعر در آن است. فرهنگی که ابزار آن برای ارتباط مبنی بر ارباب و رعیتی است هنوز نمی تواند درک کند که ارتباط دو جانبه یعنی دیداری رو در رو و چشم در چشم. در این دیدار هیچ کس ارباب نیست. همه یک شخصیت فردی هستند. فرهنگ مدارا را باید با شناخت و دیالوگ را در داستان و زندگی باید وارد کرد. هنوز ما در ادبیات نوشتاری خود به مرحله دیالوگ نرسید ه ایم. ولی نشانه های مثبتی در افق دیده می شود. باید برای گذار از شعر در حافظه به برنامه ریزی روی کاغذ روی آورد. این شروع دیالوگ است که تغییرات بزرگ اجتماعی را به ارمغان می آورد.
_ _ _ _ _ _ _ _
شیخی را گفتند :
ای شیخ! عبا و عمامه ی خویش می فروشی؟
شیخ گفت :
صیاد اگر دام خود بفروشد، به چه صید کند؟!
“عبید زاکانی”
……………
حاج آقا بالا منبر با صدای بلند میگفت :
ما اروپا رو میگیریم، اسرائیل رو میگیریم و به یاری خدا امریکا رو هم میگیریم.
یکی از وسط مجلس داد میزنه: ـ حاج آقا٬ حاج آقا اگه یه قیچی به دیش آنتن وصل کنین ترکیه رو هم میگیرین. (ناشناس)